خواهشمند است نظر خود را به هنگام بازدید از این صفحه مطرح نمائید.

Welcome Iranian Artist

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

پیروزی خون بر شمشیر

کودک قهرمانی دارد
و افسانه ها هنوز باقی
رستم دستان در جنگ با دیو سیاه
پیروزی خون بر شمشیر
بهترین آرزو هایم
بیداری آدم ها است
زندگی زندان هوس ها است
و انتظار حقیقت نزدیک
شعر هایم در گوش زمان می گویند
آدمیت هنوز بیدار است
با محبت خانه خواهم ساخت
و سراغ قهرمانان وطن را می گیرم
شاید هنوز هم فرصتی باشد

امروز هوا آفتابی و زیبا است

عشق بر بال نسیمی
به دیدار تو خواهد آمد
پس بیا بی خبری را
با عشق فریاد کنیم
به زبان خوبی ها
 کلبه ای بسازیم
و دوست داشتن را فریاد بزنیم
نه حسادت بخوریم و نه آرزو ها را
در خاطره ها زندانی
با رقص محبت به دیدار بهاران برویم
غصه ها را بکوبیم به سنگ
زندگی را فریادی بزنیم
و عشق را به زنجیر هوس گرفتار کنیم
امروز هوا آفتابی و زیبا است
دیده گانم به لاک پشت جوانی است
که بر چوب روانی آواز می خواند
و به هنگام سخاوت
پرواز سنجاقکی زیبا را می بینم
تا در اندیشه خود
با همه مهربان باشم

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

ادامه دفتر تنهائی ها

آدم ها قصه های عجیبی دارند
گاهی خندان و گاهی گریانند
می توان آرزو داشت
همه رنگ
زیبا و زشت و پلید
آرزو های عجیبی که همه سبز و خاکستر ی اند
می توان عاشق شد
افسانه نوشت
و محبت را در گوش زمان جاری کرد
می توان از هوس ها خانه ای ساخت
بر ابر های بلند
با رنگ دل
می توان تابلوی محبت را
روی بوم دوستی ها نقاشی کرد
می توان عکس خاطره ها را در خواب دید
از زمانی که هنوز بی خبریم
می توان با جادوگر قرن
گفتگو داشت
و از اوپرسید ؟
خانه دوست کجا است ؟
تا زمان باقی است
در نماز با خدا خلوتی داشت
و به خود اندیشید
ای کاش
می توانستم
من هم آدمی باشم
همچون کوه های بلند
و به هنگام اندیشیدن ها
می بخشیدم همه را
حاجی آقا

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

poet Hajiagha last time

می توان باران بود
می شود عشق را دید
و از آدم ها پرسید
چرا بی خبرید
خانه ام سرد و درونم طوفانی است
چه هوای غریبی دارم
حرفه ام نقاشی است
با دو خط شعر
همه غم هایم
خاطراتم
همه چون برگ خزان می ریزند
امروز هم هوا بارانی است
من میان این آدمک های قشنگ
و درون قفسی رنگارنگ
جان خواهم داد
شاید روزی
بتوانم تو را بیدار کنم
دستانم هم چنان می لرزد
و درونم آتشی سوزان
عشق را در خاطراتم دیدن
پس هنوز هم نفسی دارم
رنگ ها آشنا نیستند
شاید روزی
تو را بیدار کنم
حاجی آقا