خواهشمند است نظر خود را به هنگام بازدید از این صفحه مطرح نمائید.

Welcome Iranian Artist

۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

هوس های عجیبی دارند

اسب سفیدی در خاطراتم دارم
و هوس های فراوان
دل نگرانی هایم
همه تنهائی من خواهند بود
نه سئوالی دارم
نه جوابی می خواهم
اسب سفید خاطراتم می تازد
تا من را ببر دآنجا که
آدم هایش همه
دل های شان لبریز از محبت و صفا است
من از این دیوار ها بیزارم
از این زندان
تا باز من و اسب سفیدم
بر ابر ها بتازیم و خداوند را بخوانیم با هم
مردمانی می بینم
که هوس های عجیبی دارند
و سوار اسب های سیاهی  می تازند
نگران فردا ها
می توان عاشقانه رفت
جائی که هوس ها می میرند

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

کودکانی گرسنه

پشت این پنجره ها
من قفس های فراوانی را می بینم
و قناری هائی زخمی
مردمانی در این گوشه دنیا
گرفتار هوس های عجیبی هستندتا
کودکانی گرسنه
در آن سوی زمین می دهند جان
باز من در خاطراتم بدنبال جوابی هستم
هیچ کس به فریاد قناری نرسید
هیچ کس اشکی برای
مرگ آن کودکان گرسنه نمی ریزد
تا خداوند جوابی بدهد
ما آدم ها را
کفتار هائی که از مرگ هم نوع خود هم غمناک نمی شویم

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

من و اندیشه فردا

ماه در آسمان می خندد
لیلی و مجنون و عشق و انتظار
چه هوای لطیفی
میان این باغ قشنگ
زیر این سرو کهن
خاطراتم را در آب زلا جوبیاران می شویم
مادرم خسته از قهر پدر
من و اندیشه فردا
و تلخی زندگی
تا تحمل و شکیبائی هست
باید خندید و از قهر زمان
دور بود
زندگی زیبااست ؟
شاید
من نمی دانم
عاشقی خوب است ؟
اما من نمی دانم
روزگارم هنوز می گذرد
و هنوز در را هم
حاجی آقا

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

خانه دوست کج است ؟

دفتر شعرم می میرد
و تابلو های نقاشی ام هنوز هم
تنهائی من را در رنگهای عجیب شان
فریاد می زنند
امروز هم هوا در مونترال
سوزان است
گرمی خورشید و غم های من
آدمک ها را دیدن و پرسیدن از
خود ؟ خانه دوست کجااست ؟
شاید آنجا
کنار گل نرگس
یا که همراه قناری های خیال
ترس من از دیدن سنگ فرشهای کثیف
از جوانی مست
این تحمل ها در من می میرند
باز هم می پرسم
خانه دوست کج است ؟
مزه انگور را دوست دارم
و صدای پای عشق در تنهائی
شاید روزی همه غم هایم
بشوند دور زمن
تا دگر غم نخورم
حاجی آقا