به ایمانم تلنگر می زنم امشب
زمان بودن من با معبودم
من شرمنده چه گویم
وقتی او دائما می بخشد من را
کدامین خالق هستی
چنین قلب بزرگی دارد
که در آن می توان
عشق و محبت را با همه تقسیم کرد
زمین از آن من نیست تا
با شهوت خود
بریزم خون پاکی را بر آن
نمی دانم عاقبت بر من چه خواهند گفت
اگر پرسیدند حالم را
چگونه باز گویم شرح این معمارا
زمان بودن من با معبودم
من شرمنده چه گویم
وقتی او دائما می بخشد من را
کدامین خالق هستی
چنین قلب بزرگی دارد
که در آن می توان
عشق و محبت را با همه تقسیم کرد
زمین از آن من نیست تا
با شهوت خود
بریزم خون پاکی را بر آن
نمی دانم عاقبت بر من چه خواهند گفت
اگر پرسیدند حالم را
چگونه باز گویم شرح این معمارا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر