خواهشمند است نظر خود را به هنگام بازدید از این صفحه مطرح نمائید.

Welcome Iranian Artist

۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

ناگهان قطره اشکی چکید


داشتم خاطراتم را می نوشتم
ناگهان قطره اشکی چکید
کاغذ از خجالت خیس شد
و قلم با خواندن آن دل مرگ
هر چه دارم همه بر باد است
تا هنوز هم نفسی دارم
می پرسم حقیقت را
می خوانم عشق را
و می دانم تنهائی جرم سنگینی است
در این گرداب و این طوفان
من و این زورق زخمی
حکایت ها خواهم داشت با تو
نمی دانم چرا نگاهم سرد و
احساسم مثل کویری خشک
محتاج باران است
چرا از من نمی پرسی نامم را
زدست این حکایت ها دلم خون است
حاجی آقا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر