خواهشمند است نظر خود را به هنگام بازدید از این صفحه مطرح نمائید.

Welcome Iranian Artist

۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه

در رکابش باید رفت
تا شب نرسیده
قاصدک را بفرست
و بگو سواری می آید
همه مردان و زنان دنیا
دیدگانشان در حسرت
دل های شان خسته از ظلم
همه می پرسند
خبری می گیرند
پشت این پنجره ها دید گان مردم در خون است
 او نیامد او نیامد

صبر باید کرد خون دل باید خورد
باید از کشته ها پرسید
چرا خون آدم سرخ است
مگر آدمیت جرم است
همه می پرسند او را
خبری می گیرند
شاید امروز سواری آمد
ای آدم ها بس است
در کار خود نگاه کنید
شاید امشب سواری آمد
پس اگر پرسیدند تو را
چه پیامی داری ؟
اندوخته ات خون است و نفرت
بگو در درونت چرا قلبی نیست
احساسی نیست
کار ی نکرده ای
تا تو را سواری باشد یاوری باشد
حاجی آقا
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر