آسمانم گرفته امشب
و دلم در خود من می جوشد
خوابم امشب سرد است
قدمی باید زد
در میان این سبزه ها و گل های قشنگ
که خدا هم قسم داده به آن
همه آدم ها
گرفتار خود خواهی خود خواهند بود
پس یکی کاری کرد
آزاد شد
همه غم های بسته به نادانی ها
ریختند و به جای آنها
سبزه ها سبز شدند
چه قشنگ است باران
من این خاطره های یاران
حاجی آقا
و دلم در خود من می جوشد
خوابم امشب سرد است
قدمی باید زد
در میان این سبزه ها و گل های قشنگ
که خدا هم قسم داده به آن
همه آدم ها
گرفتار خود خواهی خود خواهند بود
پس یکی کاری کرد
آزاد شد
همه غم های بسته به نادانی ها
ریختند و به جای آنها
سبزه ها سبز شدند
چه قشنگ است باران
من این خاطره های یاران
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر