دلم می گیرد از این غروب
همه سنگ می شونددر این تنهائی ها
و خاطراتم هنوز خفته در دل تاریکم
من هم سنگی هستم
که در قبرستان فرسوده ای آرمیده است
محتاج شاخه گل ریحانی
یا که شبنم مرطوب زلا ل آبی
نام من سرباز گمنام است
پیکرم مانده در فاصله ها
و گناهم باز تنهائی های
من سرباز گمنام است
حاجی آقا
همه سنگ می شونددر این تنهائی ها
و خاطراتم هنوز خفته در دل تاریکم
من هم سنگی هستم
که در قبرستان فرسوده ای آرمیده است
محتاج شاخه گل ریحانی
یا که شبنم مرطوب زلا ل آبی
نام من سرباز گمنام است
پیکرم مانده در فاصله ها
و گناهم باز تنهائی های
من سرباز گمنام است
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر