سفری باید رفت
ابرهای سنگینی در آسمان دلم می بینم
و خودم را تنها
وقت بیداری عشق
دیده گانم گریان است
پس سفر باید کرد
من گرفتار افکار عجیبی هستم
مرگ آن کودک بیمار و فقیر
ناله های انسان های شریف
ای کاش قیامت بود
و همه بی خبران در دام
دیگر از عشق و محبت خبری نیست
همه گرفتاریم
در دامی که خود ساخته ائیم
حاجی آقا
ابرهای سنگینی در آسمان دلم می بینم
و خودم را تنها
وقت بیداری عشق
دیده گانم گریان است
پس سفر باید کرد
من گرفتار افکار عجیبی هستم
مرگ آن کودک بیمار و فقیر
ناله های انسان های شریف
ای کاش قیامت بود
و همه بی خبران در دام
دیگر از عشق و محبت خبری نیست
همه گرفتاریم
در دامی که خود ساخته ائیم
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر