خواهشمند است نظر خود را به هنگام بازدید از این صفحه مطرح نمائید.

Welcome Iranian Artist

۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

مبادا خنده هایت را بدانند

نفست را بردار نازنینم
قدمت را بردار نازنینم
مبادا خنده هایت را بدانند
مبادا ترس را در چشمانت بخوانند
یک دو راهی است نازنینم
زندگی همچون دو راهی است
می روی اما غلط و نمی گویند ترا
حدیثی ای نازنینم
غلط هایت را می شمارند
نفست را و نگاهت را ای نازنینم
این شهر از پایه ویران است
خانه هایش سرد
مردمانش اخمو
دخترانش بی حرمت
ای نازنینم برو
از این شهر برو
جائی که گنبد سبز دارد و اذان صبح
جائی که مردمانش می گویند خدا قوت
شهری برو که در آن حقه بازی قانون نباشد
روستائی برو که درآن نان تازه می پزند
نازنینم برو از میان ما
وطن را صدا کن
چشمه علی برو
آب بنوش
شفا بخواه و آرزو کن
عاشورا گریه کن نازنینم گریه کن
دیدگانت را پاک کن
روحت را صفائی بده
کتابی بخوان مسجدی برو
نذری بده
مگر پدرانت چه کردند
آواز خوان بودند
رقاص شدند
شب ها تلو تلو می خوردند
نازنینم برو برو از این شهر سیاه
اینجا آسمانش هم قلابی است
میوه هایش هم طعم خیانت دارد
نازنینم برو برو تا دیر نیست از این شهر برو
حاجی آقا از این شهر برو
شعر نو حاجی آقا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر