قفسم پاره تنم
کبوتر بیمارم پرواز کن پرواز کن
برو آنجا که عقابی نیست
زندان و قفسی نیست
گرگی در کمین نیست
پرواز کن و بر بال ابرها ی بلند
من را هم ببر
آنجا که گرگ هایش در لباس میشی نیستند
مرا ببر مرا ببر به شهر عاشقان
به کوی یاران
چه ترسی دارم از این سایه ها
مرا ببر به نزد آن حکیم
مرا بده جرعه نوشی از حکیم
در این سرا خودم را چه بی قرار می بینم
بیا ببر مرا تو ای کبوتر تو ای کبوتر
ز دست گرگ ها چه خسته و پریشانم
مرا ببر به کوی یار مرا ببر به کوی یار
حاجی آقا
کبوتر بیمارم پرواز کن پرواز کن
برو آنجا که عقابی نیست
زندان و قفسی نیست
گرگی در کمین نیست
پرواز کن و بر بال ابرها ی بلند
من را هم ببر
آنجا که گرگ هایش در لباس میشی نیستند
مرا ببر مرا ببر به شهر عاشقان
به کوی یاران
چه ترسی دارم از این سایه ها
مرا ببر به نزد آن حکیم
مرا بده جرعه نوشی از حکیم
در این سرا خودم را چه بی قرار می بینم
بیا ببر مرا تو ای کبوتر تو ای کبوتر
ز دست گرگ ها چه خسته و پریشانم
مرا ببر به کوی یار مرا ببر به کوی یار
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر