دلم اندوهی دارد بس عظیم
رفتن را می شمارم
با ساعت زمان تنها ئی ام
وقتی تونیستی
در غروب خسته ام
می نشینم و از کنار رود خانه غم هایم
انتظار ماهی عشق تو را
تا در دام عشقم اسیرت گردانم
دنیا را نمی خواهم هر چندزیبا باشد
باز کمبودی می بینم
وآن عشق است
عشق و تنهائی ها مانند
رفتن راهی زیباست در ابرهای فراموشی لحظه ها
چوندیگر نمی توان نگران کمبود ها بود
زندکی را بشمار
تا هنوز وقتی داری
با خود آرزوئی کن تا تو هم روزی تو هم
عاشق بشوی
حاجی آقا
رفتن را می شمارم
با ساعت زمان تنها ئی ام
وقتی تونیستی
در غروب خسته ام
می نشینم و از کنار رود خانه غم هایم
انتظار ماهی عشق تو را
تا در دام عشقم اسیرت گردانم
دنیا را نمی خواهم هر چندزیبا باشد
باز کمبودی می بینم
وآن عشق است
عشق و تنهائی ها مانند
رفتن راهی زیباست در ابرهای فراموشی لحظه ها
چوندیگر نمی توان نگران کمبود ها بود
زندکی را بشمار
تا هنوز وقتی داری
با خود آرزوئی کن تا تو هم روزی تو هم
عاشق بشوی
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر