مهربانی را می بخشم
قسمت نادان زمین
تا ز بذر علم بروید گلی
می دهم گل را به آن دختر زیبا تا زمزمه شعری باشد
عشق زیبا است
حسادت نکنیم
لقمه نانی داریم
ببریم کوی عدالت تقسیم کنیم
غافل از کرده خود و غلط های مریض
همه را باهم بریزیم به زیر
یادگاری بنویس بر دفتر عشق
تا زمانی رهگذری تشنه شود
و بنوشد آن را
بی وفائی غلط است
به غلط اندازی هم نگاهی نکنیم
چون همه در کرده هیچ بلند نادانی
باز هیچ اخواهد بود
اگر از پیر خردمندی پرسیدم راز را
گفت با خرد باش و خموش
تا به هنگام خروش عقلت
دل بیمارت نرود راه داز
و اسیر دشمن خودخواهی خود هم نشود
حاجی آقا
قسمت نادان زمین
تا ز بذر علم بروید گلی
می دهم گل را به آن دختر زیبا تا زمزمه شعری باشد
عشق زیبا است
حسادت نکنیم
لقمه نانی داریم
ببریم کوی عدالت تقسیم کنیم
غافل از کرده خود و غلط های مریض
همه را باهم بریزیم به زیر
یادگاری بنویس بر دفتر عشق
تا زمانی رهگذری تشنه شود
و بنوشد آن را
بی وفائی غلط است
به غلط اندازی هم نگاهی نکنیم
چون همه در کرده هیچ بلند نادانی
باز هیچ اخواهد بود
اگر از پیر خردمندی پرسیدم راز را
گفت با خرد باش و خموش
تا به هنگام خروش عقلت
دل بیمارت نرود راه داز
و اسیر دشمن خودخواهی خود هم نشود
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر