محبت زیر پای آدم ها لگد مال می شود
اندیشه در قهر نابودی ها اسیر می ماند
و دیگر آدمی نمی خندد
مهربانی را هم جعلی است
می شود آن را خرید با چند پول سیاه و کثیف سر بازار نا مردی ها
احتیاج آدم ها به لقمه نانی هر روز
می شوید وجدان را در آب گل آلود کثیفی دید
که در آن فقر و بدبختی به آدم ها می خندد
چه بگویم ازاین آدم ها
داستان غم انگیزی که بی پایان است
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر