زیر این گنبد مستانه او
نفسم می گیرد
لرزه برخود دارم
دلم می گیرد
باز با رقص قشنگ پروانه ها
از خودم می پرسم
کیست ام
چرا غمگین ام
شعله عشق فروزان دلم
که مرا می گیرد
نیمه های شب
خدا را می جوید
آدم از کرده خود شرمسار است
تا جهان دگری است
با اهریمن به جنگ
چون
صبح پیروزی نزدیک است
حاجی آقا
نفسم می گیرد
لرزه برخود دارم
دلم می گیرد
باز با رقص قشنگ پروانه ها
از خودم می پرسم
کیست ام
چرا غمگین ام
شعله عشق فروزان دلم
که مرا می گیرد
نیمه های شب
خدا را می جوید
آدم از کرده خود شرمسار است
تا جهان دگری است
با اهریمن به جنگ
چون
صبح پیروزی نزدیک است
حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر