خواهشمند است نظر خود را به هنگام بازدید از این صفحه مطرح نمائید.

Welcome Iranian Artist

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

من از این فاصله ها


01,07,2010
poet
Hajiagha
من از این فاصله ها
که خدا قسمت من
غصه و تنهائی کرد
پای این کوه بلند
چه نسیمی 
و خنک آبی
 این رود بزرگ
زیبا است تا
نفسی تازه کنم
حلزونی زیبا
چسبیده به سنگ
مرغ ماهی خوار
که از آن دور دست ها
نیم نگاهی دارد
سایه ماه در آب
رقص سنجاقک ها
و پرواز عقابی زیبا
همه در دایره لطف خدا ست
بوی نرگس گل شمدانی
ریزش اشک
یاد مادر
و سکوتی که زیبا است
زخم بر بال کبوتر نزنیم
و نگوئیم دروغ
با لطف به همسایه بگوئیم سلام
و قناری را
ز قفس آزاد کنیم
پیرمر د را لقمه نانی بدهیم
بیمار را شفائی بخریم
و بدانیم
خدا در درون ما آدم ها
عشق را جاری کرد
سگ را نزنیم
و نگوئیم نجس
که اگر سگ بودیم
و خدا ناله ما را می دید
با محبت بگوئیم سلام
از عشق بگوئیم
تا خانه ما با عشق خدا
و دل های پریشان
پر از نور شود
در نماز
اشک در سجاده بریزیم
و بدانیم
خدا نزدیک است.
مرگ را موهبت عشق بدانیم
که عاشق جان داد
و زمان در حرکت بود
و خدا گفت سلام
افسوس در این شهر
آدمی می میرد
و خدا هم نمی داند
قصه تنهائی ما
حسین حاجی آقا
مونترال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر