خواهشمند است نظر خود را به هنگام بازدید از این صفحه مطرح نمائید.

Welcome Iranian Artist

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

در تفکر یک مرد تنها

در تفکر یک مرد تنها
سکوت خواهم کرد
تا شعرم را ندانی
و قلبم را به زنجیر خواهم بست
تا تسخیر ناپذیر گردد.
لبانم را می دوزم
و در تفکر یک مرد تنها
محبت و عشق را نقاشی خواهم کرد.
دستانم را خواهم برید
و زبانم را کوتاه.

شاید بتوانم در ذهن خود
قانون را به تساوی تقسیم کنم.
و اگر فرصتی بود
کودکان فقیر را لقمه نانی بدهم
می شد فریاد زد
بدون ترس جان دادن من
در گور خودم
که زدست زمانه ها غمگین است

چه تصویری است در نقش ذهن تو
که من را می ترساند
 اگر باز من و تو
در خلوتی به گناه مان اعتراف می کردیم
و بر خویش فاتحه
تاروزی که امید مان بیدارشود
 
او در گور خود به نادانی دیگران بخندیم
آن روز
کجا مرد بزرگی خواهد توانست
به دیدار آفتاب
از آن کوه بلند
از آن رود خروشان
ما را به تماشای آفتاب دعوت کند
در سکوت امروزم
شعری دارم
باز تنهائی من

 
شهر عجیبی است
 
خانه ام ز اندوه روزگار می لرزد
و قلب شکسته ام
در انتظار آخرین طبش نشسته است

 
حسین حاجی آقا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر