poet
گریبان خود را می گیرم
در تنهائی جان میدهم
و سکوت جواب من است
میان آدمک های قشنگ
مگر می شود حرفی ز د ؟
دهان آدم را می دوزند
ما محکومان خاموش
زبانی نداریم
زبان مان را بریده اند
هر روز
تیر باران میشویم
و خسته از این دنیای خاموش
تهمت ها و تهدید ها
تحقیر شدن و تنها ماند ها
ح. حاجی آقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر